Matnnegar
English
سه گانی
علیرضا فولادی
ای کاش بی باران نماند، چتری که ما را با هم به منزل میرساند!
نیش های نغز میزند؛ عشق، سادگی نمیکند؛ اولش به مغز میزند.
آسمان با دل تنگم گریان...؛ روی چترم باران...، زیر چترم باران....
شیر بودی در خودت؛ آه ! اما ای دریغ، رگ به رگ زنجیر بودی درخودت
لبخند میزنیم که: «رنجیدهست...»؛ گاهی ترور، شلّیکِ حرفهای نسنجیدهست.
آنچنان عاشقم که همواره، روی او را در آب می بینم، من نخوابیده خواب می بینم.
1
Support